اعتراف تلخیست...
ولی...
عشقم و آن غریبه، بهم می آیند...
اعتراف تلخیست...
ولی...
عشقم و آن غریبه، بهم می آیند...
این نظر توسط parinaz در تاریخ 1393/06/20 و 1:50 دقیقه ارسال شده است | |||
حالــــت بدون من چطوره؟ارامتریــ؟شادتریِــ؟دغدغه هایت کمتر شده؟من حالم خوب است اما تو باور کن.....من دل نگرانم و بی تاب.....و فقط یه سوالـــــ از درونـــــم مرا به دار مکشد و ان این استــــ.............چرا اینقد راحــــــــت رفتیِــــــــ.......؟ |
این نظر توسط هلا در تاریخ 1393/06/19 و 1:55 دقیقه ارسال شده است | |||
سر به دامان سکوتی سرد در اتاق کوچکم تنها
هیچ کس نمیپرسد زمن داستان تلخ دردم را: صبحدم از راه میاید با شکوهی سبز و رویایی باز می پرسی ز من: ای دوست شوق شادی مهربانیها از حریم خانه کوچیده است؟ آی! دردت چیست؟ دردت چیست؟ با تمام خویش می گویم خویش را گم کرده ام دردیست |